متولد ماه مهر

متن مرتبط با «متولد ماه مهر زن» در سایت متولد ماه مهر نوشته شده است

پر از زندگی

  • سال جدید همه ی تلاشم رو میکنم که پرقدرت تر زندگی کنم و از خطاکردن نترسم.امسال، سال سخت و خوبی بود. کلی اشتباه کردم که باعث شد کلی چیزتازه یادبگیرم.  امیدوارم جرئت کنم در سال پیش رو آدم جسورتر و شجاع تری باشم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اما با این همه مشغول زندگی باش

  • یه روزهایی از زندگی هست که مثل داغ یاد همه می مونه. هم اونی که خودش خطا کرده و هم کسی که خطا رو دیده., ...ادامه مطلب

  • فرودگاه بی مهر

  • من ازش جدا شدم و در آینه زیباترم. احساس قدرت میکنم. دیگه هرروز ندارمش اما هنوز خوبم  و این خیلی زیباست, ...ادامه مطلب

  • زندگی پر از روزهای سخت بود

  • یک ماه دیگه روز چهلم هست و فردا عصر مراسم شب هفت. صبح همه ی توانم رو جمع میکنم که برگردم سرکار. اعتراف میکنم خیلی سخته., ...ادامه مطلب

  • حزنِ مبارک*

  • ترجیح دادم با یه غم زندگی کنم تا یه کابوس. آرامش امروزم میگه انتخابم درست بوده., ...ادامه مطلب

  • به زنده بودنت ادامه بده

  • یک سال پیش دو شب مونده به یلدا تهران زلزله خفیفی اومد و ما تا صبح در ماشین خوابیدیم. زنگ زدیم به مهم ترین آدمهای زندگیمون و گفتیم بیا کنار هم باشیم؛مهم نه با قربون صدقه های روزمره. آدم هایی که زنده , بودنشون مهم بود. , ...ادامه مطلب

  • متولد دو ماه در سال

  • صدام زد. وانمود کردم نمیشنوم. نفرتش رو میفهمم...من خوبیش رو نفهمیدم ندیدم شد نفرت.از کجا با تو بد شدم؟ چرا دست از دوست داشتنت برداشتم؟ چرا ندیدمت تو رنجهات؛ غمهاتو بغل نکردم؟ چرا ازت ناامید شدم؟, ...ادامه مطلب

  • زندگی با تو نفس میکشه

  • رسیدم خونه حرف زدیم عذرخواهی کردم. اون شب که بحثمون شد یه جور قشنگی گفت: فاطمه چیز بدی به من نگو؛ خودت اذیت میشی.امشب گفت قهر نبودم اهمیت ندادم به حرفت تو منو دوست داری دیدم دعوام کردی بغضت گرفت حالا این وسط عصبانی بودی یه چیزی گفتی بد هم گفتی. دلم میخواست همون شب که دعواش کردم بغلش کنم گریه کنم دیدم هندی بازیه.پسرکوچولوی ۱۵ ساله؛ تو یه دوست خوبی یه معلم بهتر., ...ادامه مطلب

  • همه لحظه ها رو زندگی کن

  • مبعث یعنی خدا هم یک انسان به ثبات رسیده با تجربه های زیستی متنوع را برای کار بزرگش ترجیح میدهد., ...ادامه مطلب

  • حرارت زندگی ست در رگ های خانه

  • یک گلدان خریده بودم؛ برگهاش زرد شد و ریخت.گفتم مامان این دیگه سرحال نمیشه.میندازمش دور.مامان گلدان را گذاشت پشت پنجره آشپزخانه و لبخند زد گفت بسپر به من. امروز بعد از دو ماه دیدم جوانه زده و برگهاش سبز شده. یادم آمد مامان آدمِ ناامید شدن نیست وگرنه باید خیلی پیش تر از من ناامید میشد:), ...ادامه مطلب

  • این هشتادی های نازنین*

  • سیزده سالش بود. داشت قربون صدقه ی یکی از نوزادهای فامیل میرفت. پرسیدم دلت میخواد مامانت برات یه کوچولو بیاره ؟ گفت" نه! دلم بچه بخواد سه چهار سال دیگه ازدواج میکنم خودم بچه دار میشم. " , ...ادامه مطلب

  • تا حالا یک روزِ کامل زندگی کردی؟

  • هرچقدر یک نفر تجربه های زیستی متنوع تر و وسیع تری داشته باشه فهم کامل تری هم خواهد داشت . متعاقب اینها قابل اعتمادتر هم هست., ...ادامه مطلب

  • خسته ام مثل درختی که از آذرماهش*

  • کبک ها مبلغ سبک جالبی از زیست هستن؛ همین اصطلاح سر در برف کردن.وقتی نمیتونیم راه حل پیدا کنیم و مشکل انقدر بزرگه که دو نسل قبل تر و سه بعدتر از ما رو می بلعه بهتره یه برفی پیدا کنیم که فقط افق دید ما رو تامین کنه ولو اینکه راهگشا نباشه.*عنوان از فاضل نظری, ...ادامه مطلب

  • تو دامن رنگی زنی هستی که خوب میرقصد

  • مرزهای جهان منو با بودنت جابه جا کردی خانوم؛ از خدا مذهب زندگی عشق آدمها تعریف تازه ای پیدا کردم با شما .هفت ساله که خوشبخت تر از نوزده سال قبلش هستم چون شما یه جایی به زندگی من ملحق شدی. یه طیف رنگی تازه به جهانم اضافه کردی که بی شما قطعا وجود نداشت. پشت همه ی چراغ قرمزها از اینکه وقت دارم یادت بیفتم خوشحالم., ...ادامه مطلب

  • زن ها و مردها

  • "رقص مادیان ها" ی استاد چرمشیر رو میخوندم و با خودم فکر میکردم ما هنوز هم همین شکل زندگی میکنیم حدودا .چقدر خوب آینه گذاشته بود تا تمام قد ببینیم خودمون رو., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها