سال جدید همه ی تلاشم رو میکنم که پرقدرت تر زندگی کنم و از خطاکردن نترسم.امسال، سال سخت و خوبی بود. کلی اشتباه کردم که باعث شد کلی چیزتازه یادبگیرم. امیدوارم جرئت کنم در سال پیش رو آدم جسورتر و شجاع تری باشم. بخوانید, ...ادامه مطلب
یه روزهایی از زندگی هست که مثل داغ یاد همه می مونه. هم اونی که خودش خطا کرده و هم کسی که خطا رو دیده., ...ادامه مطلب
یک ماه دیگه روز چهلم هست و فردا عصر مراسم شب هفت. صبح همه ی توانم رو جمع میکنم که برگردم سرکار. اعتراف میکنم خیلی سخته., ...ادامه مطلب
رسیدم خونه حرف زدیم عذرخواهی کردم. اون شب که بحثمون شد یه جور قشنگی گفت: فاطمه چیز بدی به من نگو؛ خودت اذیت میشی.امشب گفت قهر نبودم اهمیت ندادم به حرفت تو منو دوست داری دیدم دعوام کردی بغضت گرفت حالا این وسط عصبانی بودی یه چیزی گفتی بد هم گفتی. دلم میخواست همون شب که دعواش کردم بغلش کنم گریه کنم دیدم هندی بازیه.پسرکوچولوی ۱۵ ساله؛ تو یه دوست خوبی یه معلم بهتر., ...ادامه مطلب
مبعث یعنی خدا هم یک انسان به ثبات رسیده با تجربه های زیستی متنوع را برای کار بزرگش ترجیح میدهد., ...ادامه مطلب
یک گلدان خریده بودم؛ برگهاش زرد شد و ریخت.گفتم مامان این دیگه سرحال نمیشه.میندازمش دور.مامان گلدان را گذاشت پشت پنجره آشپزخانه و لبخند زد گفت بسپر به من. امروز بعد از دو ماه دیدم جوانه زده و برگهاش سبز شده. یادم آمد مامان آدمِ ناامید شدن نیست وگرنه باید خیلی پیش تر از من ناامید میشد:), ...ادامه مطلب
هرچقدر یک نفر تجربه های زیستی متنوع تر و وسیع تری داشته باشه فهم کامل تری هم خواهد داشت . متعاقب اینها قابل اعتمادتر هم هست., ...ادامه مطلب
میدونی چرا دیگه با هم بحثمون نمیشه و هیچ اختلاف نظری نداریم؟ چون ازت ناامید شدم. اون وقت ها مثل درخت ها زنده بودیم برگهامون زرد میشد سبز میشد الان نهال آپارتمانی هستیم؛ همیشه سبز اما پلاستیکی و مصنوعی! به نظرت این بهار همیشگی قابل افتخاره؟, ...ادامه مطلب
در هر ترک وابستگی و فقدان و طرد شدنی یک آزادی هست .آزادی لزوما بخش خوب ماجرا نیست، خاصه آنکه ندانیم با آن چه کنیم., ...ادامه مطلب
بین مستطیل های" یک شکل و یک اندازه"*راه میرفتیم، سرم داشت گیج میرفت از نگاه کردن به عمق قبرهای خالی سه طبقه.پیش تر ها راه رفتن بین قبرهای خالی یک بازی بود حالا شده یک ترس. در راه برگشت از خودم میپرسیدم مرگ کجای زندگی من ایستاده بود؟!, ...ادامه مطلب
سالها از اتفاقی می ترسیم . روزی آن اتفاق به خصوص محقق میشود ...از فردا صبح ما در بستر یک ترس کهنه زندگی را ادامه می دهیم؛ همه چیز شبیه قبل است زندگی شبیه یه غلتک سنگین از روی بیم و امید ما رد میشود :) ۹۶/۰۳/۲۷ فاطمه سروری , ...ادامه مطلب
دنیا یک وجه وحشی و زمخت دارد یک روی عصیانگر و خشن که کنار بخشی دیگر پر از ملاحت و لطافت و ظرافت و شکوه است قرار گرفته, دنیا دو رو نیست اما درک یکپارچی این همه تناقض کار سختی ست برای من., ...ادامه مطلب
چه خوبند مارها؛ وقتی پوست می اندازند دلشان برای پوست سابق تنگ نمیشود پوست قبلی را ترک میکنند و میروند پی باقی زندگی..., ...ادامه مطلب
نزدیک پله برقی مترو بودم دیدم خانومی ایستاده و دارد به حرکت پله برقی نگاه میکند.گفتم خانوم نترسید دستتون بدین به من بیاید گفت نمیترسم! فقط نمیتونم بهش اعتماد کنم پام و روش بذارم.* فاضل نظری, ...ادامه مطلب