یه اتفاق جالبی افتاد این چند روز که نوشتنش خالی از لطف نیست؛ نماینده ی یکی از ادارات همکار همه ی توانش رو گذاشته بود کار ما انجام بشه و به نظر من این سطح همکاری و پیگیری عجیب می رسید؛ تا اونجا که کلی داستان بافتم در ذهنم. وسط حلاجی کردن و تحلیل افکارم یادم جمله ی محمدرضا شعبانعلی افتادم: افرادی که عزت نفس پایینی دارن همه چیز رو شخصی سازی میکنن! ایشون داشت به شرکت ما کمک میکرد؛ نه به من! گاهی وقتها نیاز داریم تلنگری ما رو در زاویه درستی نسبت به وقایع قرار بده. بخوانید, ...ادامه مطلب
روح داوود فقط در یک سنگ مرمر وجود داشت و میکل به روح، تجلی بخشید و این مترادف با نگاه مجسمه ساز بود که آفرینش رو نوعی خداگونگی در هنر می پنداشت.سپهر سردیس داوود رو گذاشته روی کنسول و هربار که می بینمش برای خودم دعا میکنم داشتن یا نداشتن روح و جوهره رو در دیگران درست تشخیص بدم. بخوانید, ...ادامه مطلب
مترو بهارستان قرار داشتیم. وقتی رسیدم پیامک فرستاد: فاطمه دو ساعت دیر میرسم. بگذاریم برای یک روز دیگه؟فکر کردم دیدم بهارستان در مثلت باغ موزه نگارستان و ساختمان قدیمی مجلس و عمارت مسعودیه ست .گفتم هستم تا برسی و رفتم از تاخیر اجباری دوست حال خوش ساختم., ...ادامه مطلب
داشت سوار ماشین میشد یکباره چشمش خورد به گوشه سپر. گفت: شکسته، چرا عوضش نکردی؟ گفتم خیلی معلوم نیست.جواب داد: معلومه؛ تو چشمت عادت کرده., ...ادامه مطلب